شاعر : رضا جعفری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل
با پازدند بردرودررا صدا زدنـد بـی اطـلاع آمـده و بی هـوا زدنـد دیدند چون حریف نبـردش نمیشوند دستش طناب بسته به او پشت پـازدند
یک عده جاهل متجاهر به فسق هم لب تشنـه آمدند ولی آب را زدند!!
یکدستهمس کهرنگ طلاهم ندیدهاند تهـمتبه بی کـفایـتی کیـمـیـا زدند
با جمع نا منـظمشان سنگریـزه ها سیلی به روی مـادر آیینه ها زدند شیطان پرست های به ظاهر خدا پرست حتی تورا برایرضای خدازدند!
تحریف کرده اند تو را تازیانه ها ازبس که حرفهای تورا نابه جازدند
حالا که میشود اگر آن سالها نشد پرسیدن همین که شما را چرا زدند؟